وبلاگ

و این آخرین نوروز بود!

آخرین برگ سفرنامه پاییز این است که زمین چرکین است. پنج شنبه گذشته روز سختی بود. خیلی سخت. ۷ صبح تازه رسیده بودم تهران برای کلاس های پنج شنبه و جمعه که تلفن همراهم زنگ زد. صدای پشت تلفن اینو گفت : علی بابا بزرگ تموم کرد! دیگه چیزی نفهمیدم … الان یه هفته گذشته […]

حدیث دلتنگی

من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد آهنگ است. بیا ره توشه برداریم. قدم در راه بی برگشت بگذاریم. ببینیم آسمان آیا همه جا همین رنگ است؟! خیلی خیلی ذهنم درگیره، در گیر چی، نمی دونم ! دلم می خواد زار زار گریه کنم برای چیزهایی که دلم براشون […]

قلب شکسته می خری؟!

دلتنگی های آدمی را باد ترانه ای می خواند رویاهایش را  آسمان  پر ستاره نادیده می گیرد و هر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند سکوت سرشار از سخنان ناگفته است از حرکات ناکرده، اقرار به رازهای نهان و … زمانی که چشم می گشایی، نگاه می کنی و ناگاه دلت چون بید می […]

سیوند اولین موزه زیر آب جهان !

سد سیوند و واقع نگاری آن، چه کسی راست می گوید؟ برداشت از بخش “روزی روزگاری ایران”  – شماره ۲۳۷ هفته نامه فرهنگی،هنری، اجتماعی و… چلچراغ نفرین باد موافق سد سیوند، پاسارگاد، تنگه بلاغی و … واژه هایی که در دو سال گذشته بارها و بارها شنیدیم و درباره آنها اظهار نظر کردیم. اما آیا […]

نظری درخویشتن دگرگونه

چه غریب ماندی ای دل نه غمی نه غم گساری نه به انتظار یاری نه زه یار انتظاری غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد که دگر به این گرانی نتوان کشید باری نمی دونم چرا ولی کم کم دارم به این نظریه که تاریخ تکرار پذیره اعتقاد میارم . و یقین پیدا کردم […]

یک نظر در خویش

خوب مدتی هست که امتحان ها تموم شده. حالا برای هر کسی به یه شکلی. خوب یا بد. خداروشکر که عمرمون به این چند روز هم رسید. مولا امیرالمومنین میگه : وای به حال کسی که دو روزش مثل هم باشه. خوب یه نگاه به ایام گذشته. به خصوص تو این ایامی که یاد حسین […]

پایتخت یا گورستان چند میلیونی

وقتی مرگ آوای خود را سر می دهد از زیر درها و دیوارهای سستی که با تکانی فرو می ریزد و وقتی فریاد نیست شدن همه آنچه تا ساعاتی پیش بود را چون سرودی غمناک نعره می زند یک چیز می ماند که بزرگی اش و شکوهش تو را تکان می دهد و آن امید […]