ساعت ۰۰:۱۵ بامداد بیمارستان میلاد تهران، سوم بهمن ماه، اورژانس
من : سلام آقای دکتر
دکتر : ……. (دفترچه رو ازم می گیره و مشغول نوشتن)
من : دکتر نفسش بالا نمی یاد از سر شب حالش بده بردمش کلینیک بهش سرم زده، دگزا و ویتامین ب هم تو سرمش بوده
دکتر : عصبی شده؟
من : نه دکتر
دکتر : سرفه هم داره ؟
من : بله آقای دکتر، ضربانشو گرفتم پایین بوده، سابقه شوک هم داره داروی ….
دکتر : اول ببرش سونوگرافی ریه بگیر بیار بعد ببینم چشه لازم بود معاینش کنم .
راهروهای بیمارستان، ببخشید سونوگرافی کجاست؟ خوب اولی که جواب نمی ده، دومی از اینور برو، سومی باز جواب نمی ده، چهارمی ته سالن دست راست.
بعد از سونوگرافی
دکتر : خوب عفونت که نداره (بالاخره گوشی مبارک رو بر می داره می ذاره روی سینه مریض) گفتی امشب شوک داشته ؟!!!!!!!!!!
من : خیر آقای دکتر سابقه شوک داره.
دکتر : خوب پس چشه ؟!
من : آقای دکتر می گه قلبم درد می کنه، نفسم راحت بالا نمی یاد …
دکتر : خوب ببرش دکتر قلب شاید بخواد براش اکو بنویسه …
دقایقی بعد، دکتر قلب اورژانس
من : سلام آقای دکتر
دکتر: نوارشو بده من !
من : دکتر نوار چی ؟
دکتر : برا چی اومدی ؟
من : خوب دکتر اونطرف گفت ….
دکتر : بدون نوار که کسی نمی یاد دکتر قلب برو نوار که گرفتی بیا !
خوب مجدد راهروهای بیمارستان تا نوارگرافی و بلاعکس.
من : بفرما آقای دکتر اینم نوار قلب
دکتر : بگیرش! (پس از دیدن نوار)، گفتی چته ؟
مریض : دکتر نمی تونم نفس بکشم سینم …
دکتر : اگه نمی تونستی نفس بکشی که مرده بودی خوب بگو!
من : دکتر سابقه شکو داره دارو فلان مصرف می کنه.
دکتر : نمی دونم چه دارویی هستش.
مریض : سینم درد داره، نفسم به سختی می ره و ….
دکتر : به هر حال هیچیت نیست، حداقل مشکل قلبی نداری به سلامت، با یه دکتر اعصاب مشورت کن.
ساعت ۱:۱۵ دقیقه، از بیمارستان اومدم بیرون به سمت خانه ….
پ.ن.۱ : تخت بیمار تا دلتون بخواد بود تو بیمارستان ولی اگه شما ویلچر دیدی منم دیدم.
پ.ن.۲: یاد حرف یه متخصص اعصاب افتادم، هر وقت دردی رو نمی تونن بفهمن می گن عصبیه جایی که ریشه اونو پیدا کنن.
پ.ن.۳: یادمه مدتی پیش درباره مانور هلال احمر نوشتم و گفتم از دید یه امدادگر افتضاح بود، نمی دونم الان چی باید بگم، وقتی حتی دکتر زحمت گرفتن فشار و نبض مریض رو به خودش نداد تو این شرایط …
یک نظر در مورد“یک شب”
متأسفم برای همه شون